سلام یه غم روی دلم نشسته نمیدونم چیه به قول یکی از بزرگان از در برون شدی و من از خود به در شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم چند روزه بس دلتنگش شدم نمکی دونم حس میکنه یا نه خدایا کمکم کن رنج بی تو بودنو به کی بگم این همه غم و غصه تا کی با منه بی تو لحظه هام همه تاریک و سرده ای که تو از همه به من نزدیکتر بی تو با غربت کوچه و غم یاد خاطراتت چه کنم یاد دستات ............ یاد لبات............ یاد موهات............. یاد اغوش و تن گرمت........... یاد خنده هات که از زندگی سیرم کرده مثل خوره داره روحمو بی صدا اروم اروم میخوره ای که با شنیدن اسمت همه ی تنم میلرزه ای که یک بار دیدنت همه ی ارزوم شده تو بگو : چه کنم با درد جدایی چه کنم با این بی تو با لحظه ها غریبه بودن چه کنم با این درد تنهایی دد من پذیرفتم شکست خویش را
وقتی من پیشت میشینم
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتراز ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
عاشقترین مرد روی زمینم
اینو میدونی که من
بی تو میمیرم
آخه تمومه دنیامو تو اون
چشمای ناز تو میبینم
ولی باد اومدو هرچی که بود برد
اون روزای خوبمون چه زود مرد
حالا من بی تو تنهای تنهااااااام
ببین که چه خالیه دستاااام
تو ببیییییین
نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم
بدون تو انگاری داره خراب میشه سرم
تمومه عالم
نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم
بدون تو من واسه گریه کردن
100 بهوونه دااارم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |